محصولات پر فروش

محصولات ویژه

آخرین ارسال های انجمن

عنوان	پاسخ	بازدید	توسط
عاقبت دست کم گرفتن دختر خامها!!!	2	2924	salmani
وام مسکن	1	1592	salmani
وام پروانه کسب صندوق مهررضا	1	3256	salmani
فروشگاه اینترنتی ایمن بازار	1	1571	salmani
ثبت محصول شما در فروشگاه با بازدید بالا	1	1933	salmani
وام خرید لوازم خانگی بانک کشاورزی	2	2743	salmani
هم آقایون هم خانمها ورود ممنوع....	4	2442	imenbazar
در خواست عکسهای آزاده زارعی	1	1809	tondar
کدوم بانک یا موسسه سود بیشتری میده؟	1	2709	tondar
๑۩۞۩๑ هر کس 1 جمله از ته دل بگه ๑۩۞۩๑	2	2335	ehsan
فيلم راهنماي مسائل زناشويي و بهداشت جنسي	0	2159	tondar
افزایش بازدید واقعی در وبلاگ ها وسایت ها در موتور گوگل	0	1794	tondar
ثبت آگهی شما با بازدید بسیار بالا	0	1599	tondar

داستان غم انگیز گل فروش

          رضا 
            بازدید : 1235
          چهارشنبه 09 اسفند 1391
           نظرات (0)
        

دربست!

زد روي ترمز. با خستگي پرسيد: كجا؟

بهشت‌زهرا.

با خودش فكر كرد: «اگه داداش باهام راه بياد و بازم ماشينش رو بهم بده، با دو سه شب مسافركشي تو هفته، شهريه اين ترمم جور مي‌شه.»

پايش را روي پدال گاز فشرد. ماشين پرواز كرد. اتوبان، بي‌انتها به نظر مي‌رسيد. در گرگ و ميش آسمان، رويايي دراز پلك‌هايش را سنگين‌تر كرد. صداي پچ‌پچ مسافرهاي صندلي عقب، مثل لالايي نرمي در گوش‌هايش ريخت.

يكباره صداي برخورد جسمي سنگين، او را از خواب پراند. ناخودآگاه ترمز كرد. مثل كابوس‌زده‌ها، از ماشين بيرون پريد. وسط جاده، پسري هم‌قد و قواره خودش، مچاله افتاده بود و هنوز نيمي از گل‌هاي رز و مريم را در دست داشت.